به قبرستان گذر کردم کم وبیشبدیدم قبر دولتـــمند و درویــش نه درویش بیکفن در خــاک رفتهنه دولتمند برده یک کفن بیش
بابا طاهر
مکن کاری که پا بر ســـنگت آیوجهان با این فراخـی تنگت آیو چو فردا نامه خوانان نامه خونندتو وینی نامهی خود ننگت آیو